کربلا
30 آبان 1401 توسط راضیه قائدی
دِلم یِه کَربلا می خواهَد..
بُغض هایم راگذاشته ام
بین الحَرمین بِشکَنم
دردودِل هایم راگُذاشتِه ام بَرای
امام حُسین بِگویم..
نگاهَم را کِنار گذاشتِه ام بَرای دیدن شِش گوشِه
کَم تَر صُحبت میکُنم
می تَرسم آنجا بَرای حُسین،حُسین گُفتَنم
کَم بیاوَرم..
مَن کِه ندیده ام
مَن کِه نَرفته ام
می گویَند بین الحَرمین عَجب صَفایی دارد…
می گویَند هَوایش عَطر بِهشتی دارد..
می گویند..خَسته ام ازاین می گویندها..
دِلم یک نَقل قول از خودَم در وَصف
کَربلا می خواهَد../“💔